چند وقت قبل از اینکه به فلوریدا بیام توی خیابون شیراز داشتم با چندتا دوستان خوبم و ماشین bmwقرمز رنگم که دلم را زده بود رانندگی می کردم.بچه ای را از دور دیدم که با دیدن ماشین من سریع خودش را رساند.گفت:می خواید براتون شیشه ی ماشین رو تمیز کنم؟

دلم نمی خواست این کار را برای من انجام دهد این وظیفه ی من بود که شیشه ی ماشینم  رو تمیز کنم به همین خاطر گفتم نه لازم نیست .بچه اشک تو چشماش جمع شد و گفت:می ترسی ماشینت کثیف بشه ؟میترسی دست آلوده ی من به ماشینت بخوره؟نذاشتم حرفش رو ادامه بده سریع گفتم :نهعزیزم این طور نیست نمی خوام کار های خودم رو روی دوش تو بندازم.گفت :اگه من این کارها رو نکنم پولی بدست نمی آورم تا غذایی بخورم .گفتم:اگه من مقداری پول بهت بدم دل خور نمی شی ؟گفت:یعنی بدون اینکه شیشه رو پاک کم بهم پول میدین؟

منم گفتم :آره و هرچی پول توی کیف پولم بود بهش دادم .گفت:از خدا می خوام بیشتر بهت پول بده تا اگه جایی یکی دیگه مثل من دیدی همین جوری بهش کمک کنی.وقتی این رو گفت خوشحال شدم که هنوز هم به خدا اعتقاد داره پس سریع پلاستیک اون مواد غذایی رو که برا ناهار خریده بودم بهش دادم و گفتم برو و با دوستات غذا بخور.وقتی پلاستیک رو باز کرد دید کباب سلطانی هست گفت:امروز فهمیدم که همه ی پولدارها ادم های بدی نیستند. خدا به تو و خونوادت کمک کنه و هیچ وقت نزاره دستت جلوی بقیه دراز بشه و محتاج دیگران بشی.اشک تو چشمای هردومون جمع شده بود گفتم برو غذا از دهن میافته . لبخند زیبایی زد و گفت:خداحافظ بنده ی خوب خدا سریع به طرف دوستاش رفت نمی دونم چی گفت که همه ی دوستاش برام دست تکون دادن .خیلی خوشحال بودن.همین جور که به اونها زل زده بودم صدای بوق ماشین های عقبی از فکر منو بیرون آوردن.حرکت کردیم و از اون محل دور شدیم.پس از اون ماجرا دیگه گذارم به اون خیابون نیافتاده ولی می خوام وقتی برگشتم به اون خیابون برم و اون بچه رو ببینم.

عزیزای من هروقت کسی دست نیاز به سمتتون دراز کرد اگه میتونستید به مولا علی قسمتون میدم دستش رو رد نکنید.

خدایا به ما ثروتی عطا  کن که هرگز دست نیازمندی که به سمت ما عطا شده است را رد نکنیم.خدایا به ما سرفرازی و عزت عطا بفرما.

خدا یاری کننده ی یاری کنندگان است.

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: